کودکی که امروز دستانش را گرفتیم فردا دستان بسیاری را خواهد گرفت.

12 خرداد 1398

ازش پرسیدم: امتحان ریاضیتو چطور دادی؟
گفت: خوب دادم مامان (چند سالیه که بهم میگه مامان)
گفتم: فکر می‌کنی چند بشی؟
به کلامش یه قدرت خاصی داد و با اعتماد کامل گفت: ۱۹،۷۵
حس کردم این نمره‌ی همه‌ی ماست که شده ۱۹،۷۵
خنده‌ی رو لبش حکایت از امنیت داشت. اون تعریف می‌کرد و من یه برگشت زده‌بودم به ۷ سال پیش.
به روزی که وقتی اومد خونه ۷ ساله بود و تا روزهای قبلش، سرگردون و رها تو خیابونا بود و از مدرسه جدا شده بود.
باور ما به اینکه همه‌ی بچه‌ها، بچه‌های ما هستند، زندگیش رو برای همیشه تغییر داد.

دوستی می‌گفت: وقتی تو یه برکه سنگی بندازید اون برکه رو برای همیشه تغییر دادی.
این یادداشت کوتاه بهانه‌ای بود برای اینکه بابت تمام بودن‌هایتان از شما تشکر کنم.
با ما و خانواده‌ی کودکان سرزمین من بمانید.
کودکی که امروز دستانش را گرفتیم فردا دستان بسیاری را خواهد گرفت.

زهرا بناءساز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.